محمد صادقمحمد صادق، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

فرشته ای شبیه گردو...

مروارید...باباجون....روروئک...

چهارشنبه 18 بهمن مطابق هر روز داشتم حریرتو آماده می کردم و تو هم آروم مثله یه فرشته تو بغلم با تعجب دنیا رو ورانداز میکردی..خوشحال بودم که مثل دو روز گذشته بی قرار نیستی.. وقتی که آماده شد با تمام وجود دست و پا می زدی و دست من رو می کشیدی سمت دهنت..اولین قاشق رو که گذاشتم تو دهنت یه صدایی شنیدم " تق ..تق" اصلا باورم نمی شد..فکر کردم اشتباه شنیدم..دوباره امتحان کردم...نه ..واقعا درست بود...زود دستمو شستم . گذاشتم رو لثت...وای خدا یه مروارید جوانه زده بود تو دهن خوشکلت..یه مروارید برا کشف تمام خوردنی ها و گاز زدنی های دنیا تو اون دهن گنجشکیت..با تمام وجود جیغ زدم و خوشحال شدم..انقدر که ترسیدی..بغلت کرده بودم و می بوسدمت!! شاید چند سال پیش ...
7 اسفند 1391
1